نظریه پردازی و تولید علم از دیدگاه غرب و شرق

(نمونه بررسی : ایران)
نویسنده : فرزاد نوابخش
منبع : danaee.com

چکیده

سیر حرکت اندیشه از قرن 17 میلادی در اروپا از خرد گرایی به سمت تجربه گرایی حرکت کرد و موجب شد تا مشاهدة تجربی بعنوان تنها روش معتبر علمی شناخته شود از آن پس رشته‌های مختلف علمی به تدریج از فلسفه جدا شدند ، رشد و شکوفایی علوم و تکنولوژی حاصل این تحول فکری است . ولی در ایران سیر حرکت اندیشه از قرن 17 میلادی بر عکس از تجربه گرایی به سمت خردگرایی حرکت کرد ، این تحول می‌توانست منجر به بلوغ اندیشه در تمدن ایران گردد ولی با نفوذ تمدن غرب در قرن 19 میلادی و شکست ایران از غرب در عرصه‌های نظامی ، سیاسی ، اقتصادی ، فرهنگی و بحرانهای اجتماعی ، ناشی از آن امکان تحقق این آرمان بعید به نظر می‌رسد . علمی‌ترین ، عینی‌ترین و به صرفه ترین راه برای غلبه بر مشکل تولید نیافتگی و بحران توسعه علم در ایران معاصر

اولاً : آشتی جویی و مسالمت با تمدن‌های بزرگ باستانی مشرق زمینی و مغرب زمینی است .

ثانیاً : تغییر نگرش به جهان ،اینکه به جای تفکیک قائل شدن بین تمدن مغرب زمینی و تمدن مشرق زمینی است که مولد اندیشه اختلاف و تشنج آفرینی است ، وحدت تمدن‌ها در تمدن واحد جهانی را معتقد باشیم و مطمئن باشیم که همانگونه که تمدن ایران عناصری را از تمدن‌های دیگر از جمله غرب گرفته است تمدن غرب نیز عناصری را از تمدن شرق و ایران گرفته است مسلماً اندیة تفرقه‌آمیز و تشنج آفرینی با توجه به ضعف و توسعه نیافتگی ، در شرایط کنونی به نفع تمدن ایران نیست .

مقدمه

تاریخ علم جدید که رشد و ترقی تکنولوژی و پیشرفت‌های چشمگیر در تمامی عرصه‌های زندگی بشر را به ارمغان آورده است به انقلاب علمی اروپا برمی‌گردد . این تعلق خاستگاه علم جدید به غرب طبیعتاً مقاومت‌ها و واکنش‌هایی را در مشرق زمین هنگام مواجه با علم جدید غربی برانگیخته است ، مقاله حاضر در پی آن است تا تفاوت دو دیدگاه تمدن غرب و شرق دربارة علم را بررسی و عوارضی که این تفاوت دو زاویه دید غربی و شرقی نسبت به علم باعث می‌شود را مورد ارزیابی قرار دهد مطمئناً یکی از علل مهم عدم همسویی و بهتر بگوییم عدم توان همسویی جوامع مشرق زمین با جریان جهانی تولید علم و تکنولوژی که رنگ و بویی غربی دارد همین اختلاف خاستگاه می‌باشد .

کلید واژه

علم : تولید دانش با استفاده از روش تجربی مشاهده و آزمایش را علم می‌گویند .

تکنولوژی : عینیت بخشیدن به دستاورد علمی را تکنولوژی یا فن آوری می‌گویند .

تمدن مشرق زمینی : تمدن‌های آسیایی شامل ایران و اسلام ، هند ، چین و تمدن‌های بودایی و ژاپنی ، تمدن‌های مشرق زمینی هستند .

تمدن مغرب زمینی : تمدن‌های اروپایی ، یونان و روم تمدن‌های غربی هستند .

فرهنگ : عبارت است از کلیه دستاوردهای مادی و غیر مادی زندگی بشر

تمدن : عبارت است از ویژگی‌ خاص فرهنگی که باعث تحولات زیادی در زندگی بشر شده است ، مانند اختراع چرخ ، خط ، اختراع ماشین بخار و …

روش تحقیق

روش تحقیق ، اسنادی است یعنی با مراجعه به اسناد و مدارک معتبر شواهد علمی لازم برای آزمون فرضیه‌ها جمع‌آوری و ارائه می‌شود .

روش جمع آوری اطلاعات


روش جمع‌آوری اطلاعات فیش‌برداری است . یعنی اطلاعات مورد نیاز از منابع کتابخانه‌ای فیش برداری و پس از اطمینان از اعتبار داخلی و خارجی فیش‌ها ، با استفاده از نقد داخلی و نقد خارجی کرلینجر ، برای آزمون فرضیه‌ها مورد استفاده قرار می‌گیرند . یافته‌های تحقیق مستند به اسنادی هستند که در زیر نویس‌ها قید شده است .

فرضیه‌ها :

1- نظریه پردازی و تولید علم از دیدگاه تمدن غرب و شرق متفاوت است .

2- تفاوت دیدگاه غربی و شرقی دربارة توسعه علم و نظریه پردازی مهم‌ترین مانع نوسازی و توسعه علم در ایران طی دویست سال اخیر شده است .


3- راه حل منطقی برای رفع موانع توسعه علم در ایران پرهیز از اختلافات تمدنی است .

متن مقاله :

بی‌شک ایران یکی از چهار کانون بزرگ فرهنگ و تمدن آسیاست . ایران از یک طرف جزئی از دنیای اسلام است که در بالندگی و شکوفایی آن نقش مؤثر و عمده‌ای را ایفا کرده است و از طرف دیگر به دلیل زبان و فرهنگ باستانی‌اش با تمدن آریایی هند خویشاوند است ، این وضعیت به ایران صفتی دوگانه می‌دهد و ایران را به عنوان حلقه ارتباط میان آسیای بزرگ و تمدن اسلامی و غربی حائز اهمیت ویژه می‌سازد . بویژه اینکه ایران سرچشمه تجلی اندیشه و تفکر بوده است . راه تفکر در غرب دنیای اسلامی یعنی در آندولس به ابن رشد ختم می‌شود . تفسیری غلط از فلسفة ابن رشد که در غرب به حقیقت دوگانه معروف شد در دنیوی کردن آرمانهای آسمانی قرون وسطی نقشی بزرگ و مؤثر ایفا کرد . تنزل مدینه الهی به مدینه‌های زمینی و ظهور اوتوپی‌های جدید توماس موروبیکن در انگلستان ، برونووکامپانلا در ایتالیا وجه دیگر نهضت دنیوی کردن است . این تحول زمینی شدن با سه حرکت نزولی دیگر توأم بود :

1- تفکیک روح از ماده که در قرن هفدهم به جوهر دوگانه در فلسفه و دکارت انجامید .

2- جدایی علم شهودی از علم حصولی که سرانجام منجر شد به اینکه تجربه حسی بعنوان تنها منشأ معرفت بی‌واسطه شناخته شود و علوم عقلی و کلیات به نفع حسیات از اعتبار ساقط شدند .

3- جدایی دین از فلسفه که به صورت اصل مسلم درآمد و تئوری (نظر) و پراکیس (عمل) کاملاً پذیرفته شد .

کورین و ژیلبر دوران ، فاجعه تمدن غرب را در این می‌دانند که غرب به جای گرویدن به بوعلی سینا که در آن عقل فعال را مجرد می‌شناسد به دو گانگی نهفته در فلسفه این رشد روی آورده است . سیر تحول اندیشه در غرب سرانجام در قرن هفدهم به انقلاب علمی انجامید . که طی آن بر خلاف دکارت ، لایپنیتز و اسپینوزا که تحت تأثیر جنبة عقلانی ، نظری و ریاضی فیزیک قبل از عصر خود یا معاصر خود قرار گرفته بودند و طبق سنت غالب فلسفی غرب که نسبتش به افلاطون می‌رسد ، بر آن بودند که معرفت حقیقی عبارتست از درک و دریافت ذهن از مفاهیم فطری است . بیکن جنبه قابلیت مشاهده علم را مهم می‌دانست و لاک نخستین خط مشی حساب شده از اصالت تجربه را تدوین کرد لاک در این کار از نقش مهمی که تجربه و مشاهده در علم نیوتونی دارد الهام گرفته بود . به عقیده لاک ذهن حامل هیچگونه تصور یا مفهوم فطری نیست بلکه لوح سفید نانوشته‌ای است که حواس بر آن تأثیر می‌گذارد .


همة تصورات منشأ تجربی دارند و از تأثیرات جزئی حواس پنجگانه حاصل شده‌اند ، ذهن ، ادراکات حسی جسمانی را می‌گیرد و بازسازی می‌کند نه صور کلی یا قوالب کلی را ، بدین ترتیب علوم مختلف به تدریج از فلسفه جدا شدند و روش علم ، خاص بررسی موضوعات دنیایی ، از روش مذهب که محدود به اخلاقیات می‌شد جدا شد . شناخت علمی تنها به مواردی اطلاق می‌شود که با روش مشاهده تجربی حاصل شده باشد ، اتفاقاً در همان زمانی که اندیشة غربی از خرد گرایی به سمت تجربه گرایی حرکت می‌کرد در ایران حرکت اندیشه از تجربه گرایی به سمت خرد گرایی حرکت کرد . از فلسفة ابن رشد در آسیا و ایران استقبال چندانی نشد بلکه فلسفه ابن سینا منشأ اثر شد . سهروردی این اندیشه را از ابن سینا گرفت و فلسفه اشراق را تدوین کرد ، فلسفة اشراق علی رغم ظاهر یونانیش اصالتاً پدیده‌ای آسیایی و ایرانی است . اگر چه متأثر از ظاهر یونانیش حاوی تضادهای نهفته در تفکر غربی بود ، تضادهایی که در اندیشه غربی منجر به تجربه گرایی ، تکثرگرایی و جدایی علم از الهیات شد ، در ایران در پرتو اندیشه ملاصدرا در هم ادغام شدند و دین (اسلام) فلسفه (یونانی) اشراق و عرفان (اروپایی) به نتیجه‌ای وحدت بخش رسیدند ، عناصر اصیل اخلاقی و مذهبی ایرانی نظیر فره ایزدی ، اعتقاد به معاد ، رستاخیز منجی موعود در قالب مذهب شیعه و فلسفه اشراق و عرفان ایرانی در قالب عرفان شیعی جایگاه خود را بازیافتند . علاوه بر این صفویه برای اولین بار در طول تاریخ مذهب شیعه را به عنوان مذهب رسمی کشور اعلام نمودند ، این در حالی بود که اکثریت مردم ایران سنی مذهب بودند . صفویه در ابتدا فرقه‌ای از صوفیان سنی بوده‌اند . ولی به هدف تحت تأثیر قرار دادن شمار زیادی از شیعیان تندرویی که در قلمرو فعالیت ایشان زندگی می‌کردند در همچنین برای تمایز قلمرو حکومتی‌شان از قلمرو دولت‌های متخاصم و سنی عثمانی و ازبک به سنخ تندروی شیعه دوازده امامی تغییر مسلک دادند . حکام صفوی که مذهب شیعه را در مملکتی که اکثراً سنی بودند به عنوان مذهب رسمی اعلام کردند نیاز شدید به وضع قوانین و مقررات بر اساس فقه شیعی پیدا کردند ، به همین دلیل فقها و مجتهدین تراز اول شیعه از نقاط مختلف جهان خصوصاً علمای شیعی جبل عاملی را که تحت فشار دولت عثمانی در شرایط سختی بسر می‌بردند به ایران دعوت کردند و مناصب مهمی را در دستگاه دیوانی به ایشان سپردند ، نیاز شدید به استخراج احکام و قوانین از تعالیم اسلامی شیعی باعث شد تا مدارس علمی اسلامی در ایران به سرعت از توجه به علوم تجربی نظیر طب (ابن سینا) نجوم (خیام ، خوارزمی) شیمی (زکریان رازی ، جابر ابن حیان) مردم شناسی (ابوریحان بیرونی) و جامعه شناسی (ابن خلدون) به سمت علوم دستوری که وضع قوانین و احکام و قضاوت بر مبنای فقه است تغییر رویه دادند . حرکت از تجربه‌ گرایی به سمت خرد گرایی با غلبه تدریجی نحلة اصولی بر نحلة اخباری تشدید شد ، نحلة اصولی معتقد بود لازم است رهبران روحانی به تفسیر قرآن وسنت‌ها در همة موضوعات بپردازند ، نحلة اصولی که پیروزی آن تا حد زیادی بواسطه تلاشهای مجتهد قرن هیجدهم آقامحمدباقر بهبهانی (1790 – 1706) بود معتقد بود همة مؤمنان باید یک مجتهد واحد را برگزینند و از احکام او که بر پایة حدس مجتهد از خواست و نیات امام زمان (عج) می‌باشد پیروی کند ، از آنجا که ممکن است این حدس خطا باشد لازم است همواره از مجتهد زنده تبعیت کند . این نحله به مجتهد زنده قدرت زیادی می‌بخشید در مقابل نحلة اخباری معتقد بود تمام آنچه انسانها راجع به احکام شرع باید بدانند در سنتها (اخبار) رسیده از پیامبر و دوازده امام یافت می‌شود ، به اعتقاد اخباریون همة مؤمنان صلاحیت تفسیر این سنت‌ها را دارند . اگر چه نهضت‌ اصولی نهضتی اصلاح طلبانه بود ولی اثری که غلبة نهضت اصولی بر نهضت اخباری در رابطه با حرکت مدارس علمیه از تجربه گرایی به خردگرایی گذاشت ، احساس نیاز دائمی به کارشناسان متخصص در احکام اسلامی شیعی بود . پس فضای مدارس علمی شیعه از مطالعات تجربی مبتنی بر مشاهده به سمت مباحث حقوقی و قضا متمایل شد ، لازم به توضیح است که الهیات شیعه در مقایسه با الهیات سنی به مفاهیم فلسفی و قوانین طبیعی یونانی نزدیکتر است ، ضمناً گرایشات سنی ایرانی معتزلی بوده است که نزدیک به شیعه است و کمتر اشعری ، شافعی . حنبلی پس تا اینجا روشن شد که از قرن 17 میلادی به تدریج سیر اندیشه غرب از خردگرایی به سمت تجربه گرایی حرکت کرد و اتفاقاً در ایران سیر و حرکت اندیشه از تجربه گرایی به سمت خردگرایی متمایل گردید . ولی مشکل اصلی از اینجا شروع شد که از قرن هیجدهم میلادی به دلیل انقلاب صنعتی اروپا کشورهای صنعتی در پی بدست آوردن بازارهای فروش کالاهای تولیدی کارخانجات صنعتی شان و بعلاوه دستیابی به مواد اولیه ارزان قیمت متوجه جوامع آسیایی و از جمله ایران شدند . ایران علاوه بر دو امتیاز مزبور از موقعیت استراتژیک هم برخوردار بود چون روسیه و فرانسه همواره در صدد نزدیکی به ایران برای نفوذ به هند مستعمرة انگلستان بودند و انگلستان نیز در صدد استفاده از ایران به عنوان حائل در برابر دستیابی قدرتهای مزبور به هند بود ، انگیزه دیگر روسیه از نفوذ بر ایران دستیابی به آبهای گرم بود مطامع مزبور باعث شدند تا در آستانه قرن نوزدهم ایران در پی شکست در جنگ با روسیه به ناتوانی‌اش در برابر قدرت بلامنازع غرب در ابعاد نظامی و سیاسی پی‌ ببرد.

عهدنامه‌های گلستان و ترکمنچای با روسیه باعث جدا شدن قسمت‌های بسیار مهم و استراتژیک شمال غربی ایران و بعلاوه امتیازات اقتصادی تجاری ، دیپلماتیک زیادی به روسیه گردید ، بواسطه سیاست موازنه مثبت که بر اساس آن هر گاه یکی از قدت‌های بزرگ امتیازی را در ایران کسب می‌کردند بایستی معادل آن امتیاز به دیگر کشورهای قدرتمند نیز داده شود، عهدنامه پاریس جداسازی قسمت‌های بسیار مهم و استراتژیک مشرق ایران (افغانستان) و بعلاوه امتیازات اقتصادی ، تجاری ، دیپلماتیک زیادی را به نفع انگلستان بر ایران تحمیل کرد .

شکست‌های نظامی به امتیازات دیپلماتیک انجامید ، امتیازات دیپلماتیک اعمال قوانین گمرکی به نفع تجار خارجی و به ضرر تجار بومی را در پی داشت (کاپیتولاسیون تجاری) و این باعث هموار شدن راه نفوذ اقتصادی شد و نفوذ اقتصادی با متزلزل کردن صنایع بومی ، اختلالات اجتماعی شدیدی بوجود آورد . این برخورد توأم با شکست ایران در برابر غرب موجب بیداری وجدان ملی ایرانیان و آگاهی از لزوم نوسازی و واقعیات نظام جهانی شد . اصلاحات در نگاه اول به نظر ایرانیان بسیار آسان آمد ولی پس از شکست‌های مکرر ، متوجه شدند که اصلاحات در عرصه‌های مختلف اقتصادی ، سیاسی ، اجتماعی ، فرهنگی آنچنان که تصور می‌کردند سهل و اسان نیست ، اولین اقدامات اصلاحات و نوسازی ، توسط عباس میرزا انجام گرفت که به شکست انجامید ، پس از 15 سال وقفه موج دوم اصلاحات توسط امیرکبیر انجام گرفت ،‌که اجرای همان پروژه متوقف مانده ، عباس میرزای ولیعهد بود ، این بار نیز اصلاحات بیتر از سه سال دوام نیاورد و امیرکبیر مقتول و اقدامات او نیز با مرگ او تخریب شد ، موج سوم اصلاحات پس از 20 سال وقفه با صدارت میرزا حسین خان مشیرالدوله سپهسالار آغاز شد که پس از 2 سال دو مرتبه متوقف شد ، موج چهارم اصلاحات با صدر اعظمی امین الدوله پس از 24 سال وقفه فقط یکسال دوام آورد ، پس از 8 سال دیگر در پی انقلاب مشروطه اولین مجلس اسلامی ملی تشکیل شد که شروع به تدوین قانون اساسی نمود و … منظور نگارندة ترسیم کامل آغاز و انجام حرکتهای اصلاحات نوسازی در ایران نبود بلکه مقصود اشاره به سختی و کندی این حرکتها در دویست ساله اخیر بود .

بحث و نتیجه گیری


اما به نظر می‌رسد یکی از مهمترین موانع جدی اصلاحات نوسازی در دویست سال اخیر حرکت ناهمگون و ناهمسویی اندیشه غربی و ایرانی از قرن 17 میلادی تا کنون بوده است . تعریف علم در مغرب زمین و ایران متفاوت است موضوعات علمی غربی برای اندیشه ایرانی علمی نیستند و موضوعات علمی ایران برای اندیشه غربی علمی نیستند .


بر خلاف تصور اولیه به نظر می‌رسد علم تنها یک تلاش نیست بلکه علم یک نحوه نگرش و یک فرهنگ است . تلاش علمی از زاویه دید ایرانی تلاشی است که فقط به موضوعات دنیایی و روش مشاهده تجربی ـ طبق تعریف غربی از علم ـ محدود نمی‌شود بلکه دیدگاه غرب راجع به علم که آنرا محدود به موضوعات قابل مشاهده و تجربه می‌داند تحقیر و نکوهش می‌شود . در مقابل از دیدگاه غرب نیز تعریف ایرانی از علم غلط است . چگونه ایرانی می‌تواند الگویی را قبول نداشته باشد ولی به کار بندد؟


امروزه سبک زندگی ، خوراک ، پوشاک ، وسایل و تمامی عناصر فرهنگی مورد استفاده در سراسر جهان و از جمله ایران رنگ و بویی غربی دارد . مسلماً از همان ابتدای شروع نفوذ غرب به ایران در قرن 19 میلادی از سوی روشنفکران ایرانی راه حلهایی ارائه شده است : برخی غرب زدگی را پیشنهاد کرده‌اند که منجر به تلاش در راستای غربی شدن و سرمایه‌داری وابسته در دوران پهلوی شد ، بخری راه حل‌های منفعلانه پیشنهاد کردند ، مانند شاهان قاجار که از برخورد با غرب فرار می‌کردند و عملاً شکست این سیاست تجربه شد و برخی روشنفکران در سایه بهره گیری از تعالیم عالیه اسلام در صدد یافتن راهی مشروع و مقبول بر پایه پیروی از هویت فرهنگی و مذهبی ایرانی برآمدند که نهایتاً منجر به انقلاب اسلامی 57 گردید . در حال حاضر به نظر می‌رسد تنها راه غلبه بر بحران مزبور راه مسالمت آمیز آشتی تمدن ایرانی به عنوان یکی از تمدن‌های اصیل مشرق زمین با دیگر تمدن‌های باستانی دنیا بخصوص تمدن مغرب زمین است .


با توجه به قدرت تجربه شدة غرب ، دنبال کردن برنامة گفتگوی تمدن‌ها عملی‌ترین ، به صرفه ترین و عینی ترین راه ممکن به نظر می‌رسد با این شرح که اصلاً نگریستن غربی ، شرقی به تمدن‌های دنیا با توجه به استحاله تمامی فرهنگ‌ها اعم از فرهنگ غربی و فرهنگ شرقی در یک فرهنگ عمومی جهانی که هم شامل عناصر شرقی و هم عناصر غربی است ، حاصلی جز تشنج و بحران اختلاف ، که فعلاً با شرایطی که متذکر شد به نفع غرب است . در پی نخواهد داشت . هیچگاه نباید تبادل فرهنگ‌ها را فراموش کرد همانطور که مشرق زمین ، از اتومبیل ، هواپیما ، شکل معماری و .. غربی استفاده می‌کند ، غربی‌ها نیز از اخلاقیات و مذهب مشرق زمین پیروی می‌کنند ، علم علیرغم جنبة تمدنی‌اش می‌تواند به عنوان پدیده‌ای متعلق به تمامی بشریت نگریسته شود.